کوروش

وبلاگ شخصی کوروش رحیمی

جک های جدید

اینم جک های جدید امیدوارم لذت ببرید


غضنفر دست ميندازه دورگردن دوست دخترش بلد نيست چي بگه .ميگه گردنتو بشكونم-

 

یه روز یه یارو تو استادیوم ازادی نشسته بود داشت بازی رو تماشا می کرد که دست شو کرد تو دماغش حسابی خالیش کرد بعد که دید دستمال کاغذی نداره جایی هم نیست که بماله به بغل دستیش گفت:اقا اینو دست به دست بده بره.

 

غضنفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام

 فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه

 

فالگیر: فردا شوهرتون میمیره!

زن: اینو که خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه!

 

- ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟!  ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!

 

خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟  ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

 

 ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره


روز يه نفر ميميره ميره جهنم ميبينه همه دارن مرقصن

ميپرسه چي شده؟

يکي از جهنميا ميگه:

پرونده ها گم شده!!


دزده مي ره خونه رشتيه اسلحه اش رو درمياره و ميگه : يا زنتو ميدي يا ميكشمت. رشتيه هم زنشو ميده به دزده .... بعدا ز كار دزده ميزنه زير خنده وميگه هه هه هه اين اسلحه قلابي بود. رشتيه هم ميگه هه هه هه اونم خواهرم بود


سه نفر يه ترک يه تهراني يه لر با هم ميرن يه خربزه ميخرن .  ميگن هر کي که امشب شيرين ترين خواب رو ديد اون خربزه رو بخوره صبح که بيدار ميشن  ترکه ميگه من ديشب خواب ديدم با بهترين ماشين دور دنيا رو در 80 روز زدم تهرانيه ميگه من خواب ديدم با سفينه رفتم به ماه و برگشتم ميبينن لره هيچي نميگه، ميگن تو چي خواب ديدي ،ميگه :والا  من هر کاري کردم خوابم نمي برد  ساعت  3  بلند شدم خربزه رو خوردم .


تركه تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي ميزون مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي، پول دادي، قيافه دادي، خانواده خوب دادي...فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام..اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن!

تركه از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ خودم ميرم


ترکه داشته فيلم س وپ ر نگاه مي کرده زنش مي ياد هول مي شه مي گه:خانوم بيا ببين با اين فلسطيني ها چکار مي کنن


ترکه دنبال جاي پارک بوده پيدا نمي کرده مي گه خدايا اگه يه جا برام پيدا کني نماز مي خونم روزه ميگيرم....... يهو يه جا پيدا مي کنه مي گه: نمي خواد خدا خودم پيدا کردم


يک نفر رشته‌اش دامپروري بوده، روش نميشده به کسي بگه. يکي ازش مي‌پرسه: رشته‌ات چيه؟

ميگه: دامپيوتر، گرايش پشم افزار


به ترکه ميگن: با شاش جمله بساز ميگه: رفيقم با داداشاش اومده بودن خونه ي ما .

ميگن :منظور از شاش همون جيش بود ميگه: ابجيشم امده بود


ترکه تو جبهه بود از هر طرف خمپاره ميومد يکي داد ميزنه سنگر بگيرين ترکه داد ميزنه واسه منم بربري بگيرين


ترکه ميره دستشوئي زنونه ميگيرنش ميگن : مگه کوري نميبيني زنونست؟

ميگه : من چکار کنم اينجا نوشته: زنا، نه! اونطرف هم نوشته: مردا، نه


بچه پولداره شب ماشين بابا رو ور ميداره بدون گواهينامه ميزنه بيرون. تو راه يه افسر ترك جلوش رو ميگيره، ميگه: كارت ماشين، گواهينامه. پسره ميترسه، ور ميداره يه هزاري ميذاره كف دست يارو. تركه تو تاريكي نگاه ميكنه به هزاري، يه دفعه زرد ميكنه، خبردار واميسه، ميگه: ببخشيد آقاي خميني، تو تاريكي نشناختمتون


ترکه مى ره خواستگارى به دختره يه بليط اتوبوس مى ده! بابائه دختره شاکى ميشه ميگه: مردکه ي خر اين چيه؟ ترکه:ميگه احمق ارائه ي بليط نشان دهنده شخصيت


دو راه براي خانم مهندس شدن هست: ـ اينقدر درس بخوني تا خانم مهندس شي. ـ يه شوهر مهندس پيدا کني


هواپيما داشت سقوط مي کرد همه داشتن جيغ ميزدن به جز يه ترکه ! ازش مي پرسن چرا تو ساکتي؟

ميگه : ماله بابام که نيست بذار سقوط کنه


به ترکه ميگن با ماتيز جمله بساز :ميگه دزد اومد خونه ما نتونست دزدي کنه گرفتيمش !!ميگن اينکه ماتيز نداشت :ميگه خوب ماتيز بوديم ديگه


ملانصرالدين داشت سخنراني مي کرد که: هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برايش روشن مي شود. ناگهان در ميان جمعيت، زن خود را ديد. هول کرد و گفت: البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافي خاموش

 

روش دفع انگل: 3 روز چاي و بيسکويت مي خوري روز چهارم فقط چاي. کرمه مياد بيرون ميگه: پس بيسکويت کو؟میگیریش

 

يکی به پسرش می گه می خواهم برايت زن بگيرم. پسر می گه نه حالا باشه... میگه: دختر بيل گيتسه ! نمی خواهی؟ پسر لبخند میزنه و میگه: باشه! بعد ميره پيش بيل گيتس و می گه:دخترتو عروس نمی کنی؟ می گه نه! میگه: پسر من معاون رييس جمهوره ها ! بيل گيتس لبخند می زنه و میگه:باشه! بعد ميره پيش رييس جمهور ميگه: معاون نمی خوای ! میگه نه ! ميگه: اگه داماد بيل گيتس باشه چطور ! رييس جمهور لبخند می زنه و میگه: باشه

 

يه خانمی 13قلو حامله بوده. 9ماه ميشه ولي بچه هاش به دنيا نميان ميره دكتر و با نگراني ميگه اقاي دكتر چرا من بچه هام به دنيا نميان؟ دکتر سونوگرافي مي كنه توي مانيتور مي بينه كه از 13 تا بچه 12 تا دخترهستند و1نفر آنها پسر. و پسره دستش رو گذاشته رو شكم مامان و مي گه جون داداش اگه بزارم كسي لخت از اينجا بره بيرون

 

حیف نان از تاکسی پیاده می شه درو محکم می بنده می گه پدر سگ خودتی. راننده می گه من که چیزی نگفتم. حیف نان می گه بعدا که می گی

 

یه بنده خدایی میگه: من دو بار ازدواج کردم هر دو بار هم بد شانسی آوردم همسر اولم ترکم کرد دومی ترکم نمی کنه!

 

حیف نان داشته دنده عقب با ماشين از كوه مي رفته بالا بهش می گن چرا دنده عقب ميری مي گه اخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی مي خواسته پايين بياد باز می بينن داره دنده عقب می ياد می گن الان چرا دنده عقب می يای می گه آخه بالای كوه جا بود تونستم دور بزنم

يه روز مدير مهد كودك به يكي از بچه ها ميگه: تو مامان داري؟ ميگه نه! ميگه بابا داري؟ ميگه نه! مرده ميگه پس چي داري؟ ميگه جيش دارم؟

 

حیف نان چربی داشته میره دکتر، دکتر بهش میگه روزی ۴ کیلومتر باید بدوی... بعد از چند روز حیف نان زنگ میزنه به دکتر میگه: رسیدم لب مرز، چیکار کنم؟

به لره می گن عروسی پسرت كی هست؟ میگه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی

 

هواپيما داشت سقوط مي کرد همه داشتن جيغ ميزدن به جز حیف نان! ازش مي پرسن چرا تو ساکتي ؟ ميگه : ماله بابام که نيست بذار سقوط کنه

حیف نان به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت

 

حیف نان میره دکتر میگه: آقای دکتر من چه کارایی بکنم که ۱۰۰ سال عمر کنم؟ دکتره میگه: ببینم سیگار می کشی؟ میگه نه. مشروب می خوری؟ نه.

پس میخوای ۱۰۰ سال عمر کنی چه غلطی بکنی؟

مرده می زنه یه پلیس و می کشه زنگ می زنه ۱۱۰ می گه حالا شدین ۱۰۹ تا.

 

حیف نان صد هزارتا صلوات نذر می کنه میره ورزشگاه آزادی میگه جمیعاْ صلوات

 

حیف نان بعد از دو سال یه پازل رو تموم می کنه بهش میگن: چرا انقدر طول دادی؟ میگه نه بابا اتفاقا خوب تموم کردم روش نوشته سه تا پنج سال.


حیف نان ميره در يخچال رو باز مي‌كنه مي‌بينه ژله توي يخچال داره مي‌لرزه. ميگه نترس اومدم آب بخورم

دو نفر می رن بانک می زنن، وقتی می رسن خونه یکیشون می گه بیا پولها را بشماریم ببینیم چقدره؟ اون یکی می گه ولش کن فردا تلویزیون اعلام می کنه

حیف نان سرش ميخوره به ميله وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه مي بينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي مي گه

 

حیف نان با نامزدش ميره كافي شاپ، گارسون مياد ميگه: چي ميل داريد براتون بيارم؟ دختره ميگه: دوتا كافه گلاسه لطفاً. حیف نان با عجله ميگه: دوتا هم واسه من بيارين

 

به حیف نان مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم

 

حیف نان با پسرش بانک مي زنن و فرار مي کنن ميرن داخل يه استاديوم شروع مي کنن دور زمين فوتبال دويدن، بعد از دو دور پليس مي رسه، پسره ميگه: بابا پليس‌ها رسيدن چي کار کنيم؟ حیف نان ميگه: نگران نباش اونا هنوز دو دور عقبن

 

عباس آقا نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين يه نفر از زير تخت ميگه : سلام عباس آقا


  یه نفر توی دستشویی می میره، روی قبرش می نویسن: اين گل پرپر شده مال رشته، رفته بشاشه ديگه برنگشته


از حیف نان می پرسن: وقتی حضرت یونس رفت تو دهن نهنگ چی شد؟ می گه هیچی، یه سازمانی تسکیل شد به نام سازمان یونسکو!

 

يه دختر خوشکل با مامان بزرگش ميره کيف بخرن .

دختره يه کيف انتخاب ميکنه و ميگه : آقا اين کيف چنده ؟

فروشنده که دخترباز بود گفت : قيمتش ? تا ماچه

دختره ميگه : باشه مامان بزرگ بيا حساب کن


مدرسه بچه ها رو اردو ميبره کوه وقتي داشتن ميرفتن بالا يکيشون که زبونش ميگرفته هي ميگفته چا چا چا چا چا.وقتي ميرسن بالايه کوه ميگه چادر موند پايين کوه همه شاکي ميشن وقتي داشتن ميرفتن پايين يارو هي ميگفته شو شو شو شو شو تا ميرسن پايين کوه ميگه شوخي کردم

 

اون چيه که زنا ميدن مردا ميخورن؟ -حرس(Hers)

اون چيه که مردا در ميارن زنا ميخورن؟ – پول

اون چيه که زنها باز ميکنن مرد ها ميذارن توش؟ – حساب بانک

 

.عروس و داماد شب اول به چي فکر مي‌کنن؟ ?? به همديگر ?? به بچه ?? به دوستاي قديم و ??? به اين که چه جوري نشون بدن اولين بارشونه.

 

غضنفر ميره جبهه بهش ميگن اونجا چيکار ميکردي؟ ميگه زرشک پاک ميکردم!!!

 

بهش ميگن خوب پس اونجا اشپز بودي؟

 

ميگه : نه ، روي تابلوهايي که نوشته بود کربلا منتظر ماست بيا تا برويم

 

زيرشون نوشته بودند زرشک ما اون زرشکارو رو پاک مي کرديم

 

از غضنفر مي پرسن چرا مشکي پوشيدي ؟

 

ميگه آخه بابام مرده ,

 

دوباره ميپرسن پس چرا اينقدر لباسهايت پاره پوره شده ؟

 

ميگه آخه خدابيامرز نميزاشت خاکش کنيم.

 

يه دختر مسيحي ميره پيش کشيش ميگه : من هر دفعه از جلوي آينه رد ميشم ، به خودم ميگم چقدر خوشگلم ، آيا من گناه مي کنم؟

کشيشه مي گه : نه دخترم شما گناه نمي کني ، اشتباه مي کني!

 

چيزهايي که ترجيح ميدين روي تخت اتاق عمل موقع جراحي نشنوين

 

کسي ساعت مچي منو نديده؟!

ديشب تا دير وقت مهموني بودم. يادم نمياد هيچوقت تو عمرم انقدر مشروب خورده باشم!

لعنتي! صفحهء 47 دستورالعمل جراحيم پاره شده!

منظورت چيه که بايد پاي چپشو مي بريديم؟!

فورا" يه عکس از اين زاويه بگير. اين يکي از عجايب خلقته!

بهتره اين تيکه رو نگه داريم. ممکنه براي تشريح به درد بخوره!

ولي کتاب من اينجوري نميگه! کتاب تو چاپ چندمه؟!

فورا" اون تيکه گوشت رو برگردون! سگ بد!

صبر کن ببينم! اگه اين طحالشه ، پس اون چي بود؟!

پرستار لطفا" اون چيزو به من بده. اون چيزه... همون چيزو ميگم... اون ماسماسکو!

اوه! زود دوباره همهء بخيه ها رو باز کنين. يکي از پنس ها کمه!

اگه فقط يادم ميومد که اين کارو چه جوري هفتهء پيش توي کلاس بازآموزي انجام دادند خوب بود!

لعنتي! بازم چراغها خراب شد!

ميدوني؟ پول خيلي هنگفتي ميشه توي تجارت کليه به جيب زد. اوه! اينجا رو! اين يارو يه کليه اضافه داره!

همه برن عقب وايسن! لنز چشمم افتاد بيرون!

ميشه قلبش رو يه مدت از تپيدن بندازي؟ تمرکزم رو به هم ميزنه!

خيلي خب بچه ها... اين براي همه مون ميتونه يه تجربهء جديد باشه!

مي دونستي اين مريض خودشو يک ميليون دلار بيمهء عمر کرده؟ الان زنش تلفن زد!

اشکالي نداره. همون قيچي رو بده. کف زمين رو که تميز کردن. نه؟!

يادته بخش تشريح مي گفت حاضره 1000 دلار براي يه جسد تر و تميز بده؟!

چي؟! منظورت چيه که اينو واسه عمل تغيير جنسيت نياورده بودن؟!

کاش عينکم رو توي خونه جا نميذاشتم!

اين مريض بيچاره اگه اشتباد نکنم زن و بچه داره. نه؟!

پرستار نگاه کن ببين اين يارو براي اهداي عضو ثبت نام کرده بوده يا نه؟!

خداي من! منظورت چيه که ازش براي قبول مسووليت مرگ امضا نگرفتين؟!

نگران نباشين. فکر ميکنم اين تيغ به اندازهء کافي تيز باشه!

چيه؟ چرا اينطوري نگاه ميکنين؟! تا حالا نديدين يه دانشجو اينجا جراحي کنه؟!

الو؟ سلام عزيزم. چي؟! منظورت چيه

که طلاق ميخواي؟!

من نميدونم اين تيکه چيه! ولي به هر حال زود بذارش وسط بستهء يخ!

عجله کنين. من نميخوام اين قسمت چارخونه رو از دست بدم!

اين گاز خنده خيلي باحاله. ميشه يه کم ديگه شو امتحان کنم؟!

پس بچه کو؟! مگه مريضو براي سزارين نيورده بودن؟! اينجا اتاق عمل شماره چنده؟!

هي پرستار! يه ست جراحي ديگه روي اون يکي ميز باز کن. اين مريض هنوز داره تکون ميخوره!

مطمئني که بعدا" ازمون شکايت نميکنه؟!

معلومه که من اين عمل رو قبلا" هم انجام دادم پرستار. تقريبا" 20 سال پيش بود!

آتيش! آتيش! زود همه بدوين بيرون

 

سال اول پسرها با کيف سامسونت به دانشگاه مي آيند ولي سال آخر با خود هيچ چيز نمي آورند! ( حتي خودشان را!)

 

- سال اول هميشه براي نشستن در صندلي هاي جلو بين دانشجويان رقابت است ولي سال آخر براي نشستن در صندلي هاي عقب!

 

- سال اول پسرها دنبال دخترها ي دانشگاه هستند ولي سال اخر دختر ها دنبال پسرها!

 

- در سال اول همه گمشده ي خود را فقط در داخل ورودي خود جستجو مي کنند ولي سال اخر همه گم شده ي خود را همه جا جستجو مي کنند به جز ورودي خود!

 

- در سال اول پسر ها، دخترهاي ورودي خود را ناموس خود مي دانند ولي در سال آخر طفيلي خود!

 

- سال اول اکثر دخترها به علت چندش آور بودن حتي از کنار سرويس هاي بهداشتي دانشکده هم عبور نمي کنند ولي در سال اخر اکثر وقت خود را در جلوي آينه ي همان سرويس مي گذرانند!

 

- در سال اول هر پسري که ازدواج کند بقيه پسر ها او را تيز و موفق مي دانند و به حال او غبطه مي خورند ولي در سال اخر هر پسري که ازدواج کند همه او را احمق و بيچاره مي دانند و به حال او گريه مي کنند!

 

- در سال اول اگر دختري به پيشنهاد ازدواج پسري جواب رد بدهد بقيه دخترها او را تحسين کرده و قهرمان ملي خود تلقي مي کنند ولي در سال آخر اگر پسري پيدا شود که به يک دختر پيشنهاد ازدواج بدهد بقيه دختر ها آن دختر را تحسين کرده و قهرمان ملي تلقي مي کنند!

 

- سال اول دخترها با چند جزوه و يک کيف کوچک براي مداد و خودکار به دانشگاه مي آيند ولي سال آخر با يک کيف بزرگ محتواي آرايشگاه همراه!

 

- در سال اول اگر کسي به کار تحقيقاتي و علمي يا حتي فرهنگي بپردازد يا در انجمن ها ي دانشگاه فعاليت کند همه او را فعال و نمونه مي دانند ولي در سال آخر اگر کسي اين سوسول بازي ها را کند او را احمق و بيکار و علاف مي دانند!

 

- در سال اول همه (مخصوصا دختر خانم ها) آرزوي گرفتن نمره ي بيست را از اساتيد دارند ولي در سال اخر همه ي دانشجويان براي نمره ي ده حاضرند به مستخدم دانشکده هم التماس کنند!

 

- در سال اول همه ضمن خوشحالي از ورود به دانشگاه روياي ادامه ي تحصيل تا مقطع دکترا و چه بسا بالاتر را در سر مي پرورانند ولي در سال آخر همه براي اتمام دوره شان لحظه شماري مي کنند!

 

- سال اول همه ي دانشجويان اساتيد خود را افرادي نابغه فعال و نمونه مي دانند و آنها را به عنوان الگوي خود قرار مي دهند ولي در سال آخر ، اساتيد خود را افراد معمولي اي که يا شانس داشتند و يا پارتي مي شناسند!

 

- سال اول دانشجويان دانشگاه را محيطي مي دانند که در آن مي توانند علم خود را کامل کنند و به مدارج بالاي علمي برسند ولي سال آخر متوجه مي شوند همان اندک علمي را که در دوران قبل از دانشگاه آموخته بودند از دست دادند وفقط يک مدرک بي ارزش بدست آوردند

 

- ترکه و تهرونيه دعواشون ميشه، ميبرنشون کلانتري. افسرنگهبان از تهرونيه ميپرسه: اسمت چيه؟ يارو با بيخيالي ميگه: فِري... افسره حسابي چپ و راستش ميکنه، ميگه: بي پدر فکر کردي اينجا خونه خالست خودموني شدي؟ گفتم اسمت چيه؟ تهرونيه که حساب دستش اومده بوده ميگه: فريدون قربان! افسره برمي‌گرده به ترکه ميگه اسم توچيه؟! ترکه اسمش قلي بوده، يکم فکر ميکنه بعد با ترس جواب ميده: قوليدون!

 

- ترکه تو کليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي ميزون مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي، پول دادي، قيافه دادي، خانواده خوب دادي...فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام..اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ خودم ميرم!

 

- ترکه از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم

 

- ترکه تو مسابقه بيست سوالي شرکت ميکنه، قبلش بهش ميگن جواب بيسکويته، ولي تو همون اول نگو، اولش يه چند تا سوال کن که ضايع نشه. ترکه ميگه باشه و ميره تو مسابقه، ميپرسه: آقا، يک کويته؟! يارو ميگه: نه. ميگه: دوکويته؟ همينجوري ميگه تا ميرسه به نوزده کويت! يارو ميگه: من يه راهنمايي بهتون ميکنم، با چايي هم ميخورنش. ترکه ميگه: آاااهان پس بگو، ‌قنده؟!

 

- ترکه ميره تو خواربار فروشي ميگه: نيم کيلو پنير بدين، يارو بهش ميگه: ببخشيد، شما ترکين‌؟ ميگه: از کجا فهميدين؟ ميگه: از لهجتون. ترکه با خودش ميگه: من بايد اين لهجمو درست کنم. پا ميشه ميره خارج بعد از ده سال برميگرده، ميره همون جا ميگه: آقا نيم کيلو پنير بدين. يارو باز ميگه: آقا شما ترکين؟ ميگه: اِاِا... از کجا فهميدي؟ مگه من هنوز لهجه دارم. يارو ميگه: نه، ولي آخه اينجا پنج ساله که بانک شده!

 

- ترکه زنگ ميزنه به صدا سيما، ميگه: بابا اين چه وضعيه؟! اين چه تصاويره مستهجني بود که تو ان سريال امام علي نشون داديد؟! يارو بهش ميگه: قربان ما که فقط پاها رو نشون داديم. ترکه ميگه: بابا تلوزيون من پرش داشت، همه جاشو ديديم!

 

زن: اگه امشب نيايي بريم خونه مامانم ديگه منو نمي‌بيني! مرد: براي چي؟ زن: واسه اينکه چشمهاتو درمي‌آورم


- ديوانه اولي: ببينم، مگه تو کري که جواب سلام منو نمي‌دي؟! ديوانه دومي: نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم!

 

- موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من داريد؟

 

- معلم: الفباي فارسي رو بگو ببينم. شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت... معلم: الفباي انگليسي رو بگو ببينم. شاگرد: ا – بي – سي – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد... معلم: الفباي يوناني رو بگو ببينم. شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنج‌تا ... معلم: نخواستم بابا يه شعر بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت...

 

- غضنفر يه نفر رو تو خيابون ديد و پرسيد: شما علي پسر ممدآقا پاسبان نيستي که توي ابهر سر کوچه چراغي مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشيد! عوضي گرفتم.

 

- از يه امريکايي و يه آفريقايي و يه ايراني مي پرسن: نظرتون راجع به کوپن گوشت چيه؟آمريکايي مي‌گه: کوپن چيه؟ آفريقايي مي‌گه: گوشت چيه؟ ايرانيه مي‌گه: نظر چيه؟!


- به غضنفر ميگن چرا زن نميگيري؟ ميگه: اي بابا، کي مياد زنش رو بده به

 

- بهمن و علي(اصفهاني) سرباز بودن. بهمن ميميره، علي ميره براي خانواده بهمن تلگراف بزنه که بهمن مرده. مسئول تلگراف‌خونه مي‌گه: هر کلمه هزار تومان، براي تاريخ و امضا هم پول نمي‌گيريم. علي مي‌گه بنويس: بهمن تير خرداد مرداد !

 

- ترکه ميره آمريکا پيش رفيقش. از قضا همون موقع کنسرت ابي بوده، رفيقش ميگه پاشو بريم يک حالي بکنيم. جلو در سالن، يک بابايي واستاده‌ بوده سي‌دي‌ مي‌فروخته، ‌هي داد مي‌‌زده: ‌سي‌دي ابي، سي‌دي‌ ابي. ترکه يک نگاهي به يارو مي‌کنه، به رفيقش ميگه: ببين توروخدا مردم چه خنگن! اين يارو اين همه سال تو آمريکا بوده،‌ هنوز اِي بي سي دي رو ياد نگرفته!

 

- ترکه ميره بقالي،‌ مي‌بينه رو ديوار بزرگ نوشتن: علي با ماست! حسن با ماست! حسين با ماست! ميگه: ببخشيد اقا، شما ماست خالي نداريد؟!

 

- ترکه هر روز زنگ يک کليسا رو مي‌زده و در مي‌رفته. آخر پدر روحاني شاکي ميشه،‌ يک روز پشت در کمين مي‌کنه، تا ترکه زنگ مي‌زنه، ‌خرشو مي‌گيره و مي‌پرسه چيکار داري؟ ترکه حول ميشه،‌ با تتپته ميگه: ببخشيد، ‌عيسي هست؟!

 

- وسط اردبيل يه چاهي بوده، ‌هي ملت مي‌افتادن توش،‌زخم و زيلي مي‌شدن. ميان تو شهرداري يک جلسه برگذار مي‌کنن که واسه اين مشکل يک راه حلي پيدا کنن. يکي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يک آمبولانس مي‌گذاريم بغل اين چاه، ‌هرکي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا مي‌کشن..آفرين! ايول! دمت گرم!‌ يک مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق که همتون نفهميد!‌ آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چي‌کار کنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، که بدبخت جون داده. ما بايد يک بيمارستان کنار اين چاه بسازيم، که همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال مي‌کنن، کف مي‌زنن سوت مي‌کشن، که ايول بابا تو چه مخي داري!‌ يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج کنيم يک بيمارستان بسازيم کنار چاه که چي بشه؟ مردم تعجب مي‌کنن،‌ميگن: خوب تو ميگي چيکار کنيم؟ يارو ميگه: بابا اين که واضحه، ما اين چاهو پر مي‌کنيم، ميريم نزديک يک بيمارستان يک چاه مي‌زنيم!

 

- از ترکه مي‌پرسن: بلدي پيانو بزني؟! ميگه: نه. ولي يه داداش دارم... اونم نه!

 

- قزوينيه ميره خونه يک ميليونره، ‌دويست ميليون نقد مي‌دزده. بعد زنگ ميزنه خونه يارو ميگه: بچه رو بيارين پولارو ببرين!

 

- ترکه مرده شور بوده، بعد از يه مدتي ميگيرنش دهنش رو سرويس ميکنن. رفيقاش ميپرسن بابا مگه اين بيچاره چي کار کرده بود؟ ميگن: اين پدرسوخته سوالاي شب اول قبر رو تکثير کرده بود بين مرده‌ها تقسيم مي‌کرد!

                          

                                     .Korosh.


گزارش تخلف
بعدی